قسمت اول-
با فردی آشنا میشوید… تا صبح با هم صحبت می کنید. مدام به هم پیام می دهید. هر لحظه دوست دارید صدای یکدیگر را بشنوید… جوری برنامه می ریزید که بیشتر آخر هفته ها با او باشید.وقتی یکدیگر را می بینید دستانتان عرق می کند. ضربان قلبتان بالا می رود…گونه هایتان گل می اندازد. مدار پاداش مغزتان فعال میشود ناقل های عصبی مثل دوپامین فعال میشوند و شما گویا عاشق شده اید. تفاوتهای کمی بین خودتان و طرف مقابل می بینید و بخاطر یکدیگر گذشتهای زیادی می کنید.
کمی که میگذرد تفاتها دیده میشود مخصوصا اگر تصمیم بگیرید که زیر یک سقف باشید. آنوقت آن آدمی که تا دیروز برایتان عزیز بود امروز با وجوه دیگر شخصیتش آشنا میشوید. خوب تا اینجای داستان را می دانید اما از اینجا به بعد شما یک چیز را نمی دانید . اینکه فردی که با او در ارتباط هستید بیش فعال است . بسیار هم کله شق است. اتاقتان را در کمتر از ۵ دقیقه تبدیل به بازار مکاره می کند. شلوار، جوراب، شورت… دستکش … روی هم تلنبار شده است. در حمام در شامپوها باز است. کف حمام پر از مو است. صابون جامد کف کرده کثیف در جاصابونی رها شده است. برای یک لیوان آب خوردن پنج عدد لیوان دیگر از کابینت بیرون آمده است. کل ظرفهای کابینت برای یک غذا درست کردن همراه شما در ظرفشویی پخش و پلا شده است.
گاز چرب است پر از خورده نان و روغن است چون همراهتان تصمیم گرفته است که آشپزی کند. کلید روی در می ماند و و… قسمت بدترش این است که وقتی معترض میشوید به شما گفته میشود که خودتان هم باید حواستان می بود. یا در حالت خوشبینانه اش معترف است که بله یادش رفته است که کلید را از روی در بردارد یا در را قفل کند.
اتفاقی که می افتد این است: حس نا امنی در شما اوج می گیرد و این احساس را دارید که با یک کودک طرف هستید که فقط قد کشیده است اما نه حاضر است بشنود نه پذیرش دارد و می خواهد قدمی برای رابطه بردارد چون خودش هم گیج است. با یک دنیا قانون برخورد کرده است. شاید هم در منزل این مشکلات وجود داشته است اما افراد خانواده آن فرد او را به حال خودش رها کرده اند و اکنون شما جای یک والد را برای او گرفته اید. شما تبدیل شده اید به یک والد غرغرو که یکبند باید ریخت پاشهای او را جمع کنید و او هم مدام در حال فرار از قوانین شما و البته خسته از درون که این ارتباط چرا پیش نمیرود.
با او حرف میزنید نمی تواند گوش کند حواسش به اینور و آنور جلب میشود. حرفهای شما برایش نصیحت است ، سر می رود به شما پرخاش می کند شما می خواهید بیشتر کنترل کنید او هم با گوش نکردن شما را کنترل می کند و بی وقفه این چالش بین شما تبدیل به بازی زووو میشود او طناب را می کشد و شما هم از سمت دیگر و اینقدر این طناب کشیده میشود تار پاره شود.
شاید شناخت چند خصوصیات از بزرگسالان بیش فعال بتواند به طرفین برای پیشبرد رابطه شان کمک کند.