اسفند ماه ، ماه مرور آنچه کرده ایم و ماه ارزیابی است. صادقانه بگویم ماه سختی است. از این جهت که خسته هستیم بخاطر از دست دادن هایمان و در حسرتیم از اینکه سال به پایان رسیده است و می دانیم راه درازی هنوز پیش رو داریم. از این رو قصد دارم مروری کنم کتابهایی را که در این یکسال خوانده ام. البته قصدم به هیچ وجه راه انداختن ماراتن رقابت جهت ایجاد احساس گناه در شما برای کتابهایی که میتوانستید بخوانید و نخوانده اید، نیست. بلکه تنها می خواهم از تاثیراتی که کتابها روی زندگی شخصی و کاری ام داشته اند، بنویسم.
کتابی که بسیار امسال روی من و زندگی شغلیم به عنوان یک مدرس و رهیار (کوچ) تاثیر عمیقی داشت کتابی به نام ” شهامت تدریس” از نویسنده ایی به نام پارکر جی پالمر (Parker J .Palmer) است.
پارکر زندگی بسیاری از افراد را توانسته تغییر دهد. او یک نویسنده، سخنران، شاعر ، فعال اجتماعی است که در حوزه ی آموزش، رهبری،معنویات و تغییرات بزرگ اجتماعی، نقش پر رنگی ایفا کرده است.او در رشته های فلسفه و جامعه شناسی در کالج کارلتون تحصیل کرده و دکترای جامعه شناسی دارد.
در سال ۲۰۱۱ فصلنامه ی اوتنه ریدر نام او را در زمره ی” ۲۵ ایده پردازی که جهانتان را تغییر می دهند ” قرار داد. او زاده و بزرگ شده ی شیکاگو است و در مدیسون کانتی زندگی می کند. سه شنبه ۹ اسفندماه زادروز او برابر با ۲۸ فوریه بود و به همین جهت من که چند روز بعد از این تاریخ خواندن کتاب را به پایان رسانده بودم تصمیم گرفتم برای کسانیکه علاقمند به حوزه ی تدریس هستند یا معلمی می کنند و یا کسب و کار خودشان را مدیریت می کنند بخشهایی از این کتاب را به طور خلاصه شرح دهم.
کتاب شامل هفت فصل و یک مقدمه است. در بخش مقدمه عنوانی با این مضمون به چشم می خورد: ”ما آنچه خودمان هستیم را درس می دهیم.”
به زندگی خودم که نگاه می کنم میبینم این جمله به شدت حقیقت دارد. من با تدریس رشد کردم.از وقتی خودم را شناختم هرچه بلد بودم درس دادم. حتی آنچه را که نمی دانستم از طریق مطالعه برای جلسات تدریسم یاد گرفتم. پالمر اینگونه توصیف می کند: وقتی سر کلاس همراه شاگردان ، سرزمینی نا شناخته را کشف می کنم …نمی توانم شادی ام را پنهان کنم. این واقعیتی ژرف است . وجود هر دانشجو و هر مراجعه کننده یک دنیای متفاوت است و نمیشود با او مثل نفری که کنار دستش نشسته است برخورد کرد. او معتقد است که معلم تمام شرایط روحی و روانی ، بی ثباتی و ثبات اخلاقی خود را به دانشجویانش منتقل می کند. او می گوید: “وقتی خودم را نشناسم و نیابم نمی توانم دانشجویان را بشناسم ” و این در تمام حوزه های شغلی که با دانشجو یا مراجعه کننده درگیر است، مصداق دارد.
در فصل اول کتاب او از هویت و یکپارچگی در تدریس صحبت می کند. آنجا اکثر معمان در محیط کارشان خودشان نیستند و فقط در تکنیک و ضوابط غرق شده اند. از تغییر و نوآوری هراس دارند. هراس فلج کننده.
او با شجاعت تمام از عبارت قلب هراسان معلم سخن می گوید و می پرسد چرا معلمان به جای دیدن نادانی دانشجو و سرزنش او قادر نیستند درون قلبهایشان را ببینند و راهی برای کمک به آن پیدا کنند؟ این مرا یاد عبارت معروف “ولش کن ، جمعش کن ” می اندازد.عبارتی که از دانشجویان کشور آنچه هم اکنون شاهد آن هستیم میسازد. سمبل کردن ، خواندن برای پرسشهای تستی و در نتیجه گم شدن در هزاران کتاب که نه روش مطالعه ی آنرا می دانند نه اگر هم کاری در خور از آنها سر زند به چشم کسی می آید. در نهایت نمره ایی و مدرکی و دیگر هیچ.
پارکر می گوید که معلمین باید به سمت دانشجویان برگردند و به سمت آنها به زعم او پل بزنند و به آنها نزدیک شوند.
بخش مهم کتاب در فصل دو ی آن قرار دارد از دید من. فصلی با عنوان: “فرهنگ ترس، آموزش و پرورش و زندگی گسسته”
در کالبدشناسی ترس می گوید ما برای نظام ارزشیابی و نمره دهی از خود گسسته میشویم. او در جایی در یکی از سخنرانیهایش عنوان می کند که افراد بشر از درون یکپارچه نیستند چون جامعه این را از آنها نمی خواهد. جامعه به افراد آموزش می دهد که خودشان نباشند و آنچه که واقعا برایش خوب هستند از جامعه پنهان کنند.
او در مبحث
در فصل پنج کتاب او از انواع اجتماعات و ذاتهای نهان صحبت کرده است. فضایی که میشود در آن در میان حلقه ی دانشجویان نشست و آنها را شنید.
فصل هفتم و فصل انتهایی از اجتماعات پشتیبان می گوید. افرادی که خسته و زخمی از داشتن زندگی گسسته دور هم جمع شده اند و تصمیم گرفته اند دیگر خودشان را پنهان نکنند و گروهی را بسازند که با آن بتواند یکپارچگی را دانشجویان آموزش دهد.
برای هر آنکه که مثل من زندگی گسسته اش تا مدتها زخمی اش کرده است و اکنون در پی جمع کردن تکه هایی است که کنه وجودش در آن تکه ها نهفته است ، خواندن این کتاب را پیشنهاد می کنم.
آه، مبادا که جدا افتی،
به قدر ذره ایی حتی از نظم کائنات.
چیست آن سر درون؟
جز آسمانی ژرف و پرستاره
و پرندگانی که سوار برباد به سوی خانه می آیند.
راینر ماریا ریلکه.
#ذات _نهان
#زندگی _گسسته
https://www.youtube.com/watch?v=xJupHyl-4qQ
https://www.youtube.com/watch?v=gCvIZpMo8aY