ژاک لاکان در سال ۱۹۲۳ تحلیل جالبی از رفتار زنی به نام “مه” به معنای “محبوبه” مینویسد. لاکان در این مقاله زنی را که دچار “هذیان محبوبیت” است، تحلیل میکند. نگارش این مقاله نظریهی تازهایی مطرح میکند و لاکان را از آن پس به سمت روانکاوی سوق میدهد. او در این مقاله مطرح میکند که کشف “من نفسانی” نزد کودک همراه با احساسی مملو از خودبزرگبینی است. از این رو او همیشه دچار توهم نسبت به خود و جهان خود است و این چیزی است که لاکان این جهان را هستهی اصلی حیث خیالی در تمام عمر یک فرد میداند.
مبانی روانکاوی فروید و لاکان
دکتر کرامت موللی، زادهی ۱۳۲۷ در شهر شیراز، روانکاو و مترجم و نویسندهی کتاب مبانی روان کاوی فروید و لاکان است.
دیماه ۱۴۰۰ به توصیهی یک دوست، برای شناخت بیشتر با دو واژهی “دال و مدلول” و درک بهتر مفهوم آن کتاب مبانی را شروع به خواندن کردم.
ارتباط برقرار کردن با نثر صقیل کرامت موللی، در ابتدا برایام اصلا ساده نبود. اما نخستین پاراگرافی که به شدت مرا در ابتدای کتاب تحت تاثیر قرار داد، آشنایی با توهم هر کودک از خود و حس خودبزرگبینی اوست که چگونه میتواند، این توهم تا آخر عمر او را درگیر خود سازد.
مقالهای که در ابتدای نوشته به آن اشاره شد، موجب گردید تا لاکان به روانکاوی سوق داده شود و نظریات خود را در سالهای آتی مطرح کند.
لاکان چگونه من نفسانی را تشریح میکند؟
در نظر لاکان “من” در فرد یا همان “من نفسانی” با عنایت و توجه به تصویری که از دیگری دارد شکل میگیرد.
چگونه این اتفاق میافتد؟
زمانی که کودک برای اولینبار در شش ماهگی تصویر خود را در آیینه میبیند، خود را کامل فرض میکند. این مرحله، مرحلهای است که در فرهنگ واژگان لاکان آن را “مرحلهی آیینهای” مینامند.
کودکی که تا پیش از ششماهگی، نتوانسته اعضای بدن خود را به صورت منسجم ببیند، وقتی خود را درآیینه میبیند، تصویر در نظرش تصویری منسجم و کامل است. حال آن که، کودک به کمک مادر یا والد خود آن جاست و اگر او نباشد، آن تصویر نخواهد بود.
کودک، این تصویر کاذب از خود را باور میکند. در حالی که این تصویر منسجم و بینقص، تنها یک خیالی است. کودک نمیداند این تصویر، عکسیست که جهان به او نشان میدهد نه آن چه واقعا موجود است.
به کاربردن آیینه در روانکاوی لاکان هم میتواند به مفهوم خود آیینه هم به معنای فرد دیگرباشد که گویی کودک در دید او خود را بینقص و منسجم میداند. در حالی که اگر روی بچه شامپانزهای ششماهه همین آزمایش انجام شود، او با دیدن تصویر خود در آیینه بیدرنگ درمییابد، این تصویر کاذب است و آیینه را به کناری میاندازد.
کرامت موللی در این بخش از قول لاکان اینگونه مینویسد:
“من نفسانی سرابی از خود شیفتگی است و اصرار در آن آشکارکنندهی چیزی جز ذات مخرب آن نیست.”
نیاز و تمنای واژگون شدهی مادر
فرزند آدمیزاد ناقص و ناتوان به دنیا میآید و از این جهت تفاوت زیادی در بدو تولد با نوزاد یک پستاندار دارد. جهان نوزاد آدمی همواره سردی و ناتوانی و نابسامانی است و مادر میتواند، این جهان را نظم بخشد و سامان دهد.
نکتهی اصلی که نویسنده در کتاب به آن اشاره میکند، این است که در تصور مادر، کودک است که میل و نیاز خود را به او ابراز میدارد در صورتی که این تمنا از آن مادر است:
«مادر در اینجا همچون دستگاهی است فرستنده که پیام خود را از طریق کودک به طور معکوس دریافت میکند. در واقع درخواست نوزاد میل و تمنای خود مادر است که مادر آن را به صورت واژگونه از سوی طفل دریافت میکند»
شاید هم به این دلیل باشد که بسیاری از مادران سعی دارند، زندگی نزیستهی خود را از طریق کودک خود زندگی کنند.
اهمیت تکلم با کودک
هایدگر عنوان میکند که ذات زبان تکلم در استماع است و نه در بیان صوتی آن. از این جهت است که حرف زدن با کودک از بدو تولد اهمیت پیدا میکند. این تنها تفاوت اساسی است نوزاد انسان با حیوان است.
نامِ کتاب
دکتر کرامت موللی به بررسی مقابلهای آراء زیگموند فروید و ژاک لاکان در این کتاب پرداخته است. نویسندهی کتاب در فصل اول دستگاه نظری فروید و لاکان را با یکدیگر مقایسه میکند و عنوان میکند، از دید ژاک لاکان «منِنفسانی» مخزن غرایز حیوانی و عاری از قاموس نیست و ذات آن در تعلق به قانون و ساختمان آن درست مانند دستگاه تکلم انسان عمل میکند.
برای خوانندهای که مطالعهای از زیگموند فروید نداشته این کتاب میتواند قدم مناسبی در آغاز راه به حساب آید. اما شاید پیش از آن بد نباشد کتاب دیگری از همین نویسنده با نام «واژگان فروید» و همچنین «واژگان لاکان» را مطالعه کند.
کتاب پیش رو منبعی است جامع، برای افرادی که مثل من وارد دنیای رواندرمانگری شدهاند. البته نمیشود لکان خواند و فلسفه را همزمان با آن پیش نبرد. از این رو به خوانندهی این یادداشت خواندن فلسفه، مقالات فروید و لاکان پیشنهاد میشود.
کتاب مبانی روانکاوی فروید- لاکان سال ۱۴۰۰ توسط نشر نی به چاپ چهارم خود رسیده است.