ملک‌زاده‌ای کوتاه‌ قد بود چهره‌‌ای معمولی داشت و دیگر برادران‌اش رشید و خوبروی.
پدر او در دید حقارت در او می‌نگریست. او به خطاب به پدرش این‌گونه گفت: “ای پدر، کوتاه خردمند به که نادان بلند”
گوسفند هرچند کوچک است اما گوشت‌اش بعد از مرگ نیز حلال است و فایده دارد. در صورتی که فیل پس از مرگ گوشت‌اش مردار است و قابل خوردن نیست.
کوه طور اگر چه کوچک است اما نزد پروردگار از آن جهت که از پس آ به موسی وحی رسیده‌ست، قدر و منزلت‌اش بسیاراست.
پدر از این گفته‌ی او خوشش آمد و برادران از او رنجیدند و به او حسد ورزیدند.
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی باشد که پلنگ خفته باشد.

اگر به زندگی‌مان نگاه کنیم، اکثر تصمیمات و قضاوت‌های ما بر مبنای تکرارهای‌ست که از تجربیات شخصی‌مان نشات می‌گیرند.
آن چه گمان می‌کنیم، اغلب آن چه نیست که در جهان بیرون از ما واقعا هست. از این جهت مدام در ارتباط با جهان بیرون از خود از دریچه‌ی تجربیات خود ارتباط برقرار می‌کنیم.
‌شاید یکی از دلایلی که تعالیم دینی در متقاعد کردن آدم‌ها از قضاوت افراد و وقایع اطراف‌شان، ناتوان بوده‌اند این است که نمی‌داند قضاوت نکردن و دچار توهمات ذهنی نشدن کاری که طی سالیان نیاز به تمرین دارد. قضاوت نکردن امری است که مغز کانت معتقد است که ما به چیزی به وضعیت عاری از تجربه یا به گفته‌ی او وضعیت ” پیش ازتجربه” دسترسی نداریم. ما بر اساس آن چه خود از جهان، اشیاء بیرون ادراک می‌کنیم، آن‌ها را می‌فهمیم. اما شاید بشود این وضعیت را تمرین کرد.

به گفته‌ی سعدی هر آنچه ما از جهان ادراک می‌کنیم، آن چیزی نیست که بیرون ما در واقع وجود دارد.
از این رو در داستانی که در این مقاله آورده شده‌، بیتِ هر پیسه گمان مبرنهالی، باشد که پلنگ خفته باشد به معنای این است که شاید تو احساس کنی، هر نهالی که سایه‌ای سیاه و سفید دارد، تنها یک نهال است اما این گمان توست و شاید در واقعیت پلنگی در آن‌جا کمین کرده باشد.
با توقف در قضاوت شاید بتوانیم، کمی از خطایِ شناختی اجتناب کنیم.

۲۵ آذر

از مجموعه یادداشت‌های صد روز صد نکته از علومِ شناختی

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *