واژهی تراژدی در زبان یونانی به معنای آواز بز است. اما چرا بز و آواز در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند داستاناش طولانی است.
قربانی کردن و خون ریختن برای خدایان به مثابهی پاک شدن از گناهان، رسمی است که تا به امروز در مراسم مذهبی و اساطیر ادامه یافته است.
در یونانِ باستان این رسم به همراه خواندنِ سوگنامه انجام میشده است و تراژدی در معنایِ واژه بر خلاف کمدی نوعی سوگنامه است. اما تئاتر کمدی-تراژدی در سرود خود تلخی واقعه را به راحتی بیان میکند اما تفاوت در نوع سُرایش است.
ارسطو در رسالهی فن شعر، تراژدی را سرگذشت انسانی نیک سیرت میداند.
فردی که اعمالاش از خودِ او سَر زده نه خدایان و همین اعمال او را از نیکبختی به سمتِ تیرهبختی سوق میدهد.
خدایان نیز در این شوربختی نقش پررنگی دارند. در تراژدی، گویی زور انسان به مکر و فریب و قدرت خدایان نمیرسد و این انسان است که مغلوب جبروت خدایان میشود.
این جبروت را در تراژدیِ هِلن از آشیل میتوان دید. هلن که به دست هِرا بازیچه شده و با دستان باد به سرزمینی دور فرستاده میشود، همواره در این تراژدی کوسِ بیگناهی و پاکدامنی سر میدهد.
ارسطو برای تراژدی، شش جز در نظر میگیرد. یکی از آن اجزاء مضمون یا پیرنگ است
سیرت یا شخصیت از عناصرِ دیگرِ تراژدیست. او شخصیتی را مناسب تراژدی میداند که پاکسیرت باشد اما به حد اعلای نیکسیرتی نرسیده است و به دلیل خطای خود به نگونبختی کشیده شدهست
داستان را چگونه روایت میکنیم؟
در جلساتام اغلب میشنوم مراجعهکنندگانام از جبری سترگ شکایت دارند. جبری که در کودکی یا نوجوانی توسط خدایان زندگیشان یعنی پدر و مادر و کسانی که آنها را بار آوردهاند، برسرشان نازل شدهست.
احساس این افراد در اکثر گزارشها حاکی از ضعف و ناتوانی در برابر جبر طبیعت و خانواده است.
مستمر میشونم وقتی از خاطرهای یا نقصی بیولوژیک حرف میزنند از ناتوانی خودشان در برابر این جبر به شدت خشمگین هستند.
دوباره تراژدی را تعریف کنیم
تمرینی که روی خودم پیاده کردهام و تمرینی شناختی است اما تن دادن به آن در جلسات کار سختی است.
تمرینی که به فرد اجازه میدهد آن رخداد را آن گونه که خودش میخواهد کارگردانی کند. یعنی اگر در سنی پدر به او سیلی زدهست، از او میخواهم این بخش از خاطره را در طول جلسات ابتدایی چندین بار از زوایای مختلف بیان کند و در جلسههای میانی داستان را به گونهای کمدی کارگردانی کند.
مثلا به یاد بیاورد که وقتی پدرش به او سیلی زدهاست، شکماش از زیر پیراهن بیرون زده و شروع به لرزیدن کردهست. هرچند این داستان تلخ است و البته به هیچ وجه قصدش ایجاد خنده و وجد در طرف مقابل نیست، اما این تمرین قرار است به فرد کمک کند تادیدن ماجرا از زوایهای دیگر و بیان روایت متفاوتی از واقعه مدارهای عصبی مربوط به هیجان آن رخداد را به مرور تغییر دهد.
من شبیه والدینام هستم
اغلب افراد وحشت دارند در مقاطعی از زندگیشان شبیه پدر یا مادرشان شوند.
شبیه آنها رفتار کنند، شبیه آنها تصمیم بگیرند. جالب اینجاست، اغلب این افراد به شکلی تدریجی شبیه یکی از والدینشان میشوند. وقتی از فرد میخواهم از خودش بپرسد:
این شباهت برای او چگونه است، از تمام رفتارهای صحبت میکند که به او حس نفرت ایجاد میکند. مثلا میگوید:
مادرم عادت داشت با صدای بلند غر بزند.
یا پدرم در خانه تریاک میکشید.
درست است عمل والدین به فرد آسیب زده است، اما ذهن فرد میتوان شدت تاثیرگذاری آن عمل را کم و زیاد کند.
برخی مواقع این ذهن فرد است که سعی میکند این شباهت را ایجاد کند.
پرسش نهایی این است؟
اگر شبیه پدرت شوی چه میشود؟
آیا تمام خصوصیات مادرت به تو آسیب میرساند؟
آیا خصوصیتی هست در این افراد که تو دوست داشته باشی و آن را در خود ببینی؟
این پرسشها به فرد کمک میکند تا از آن دید فاجعهبار شناختی، به سمتی حرکت کند که بتواند ابعاد مشکل را آن گونه که هست ببینید و از افزودن هیجان اغراق شده به ماجرا بپرهیزد.
کمدی و پاراباسیس
در اجزاء تشکیلدهندهی کمدی، پاراباسیس بخشی است که بازیگران سرود نمایش را به همراه یکدیگر همسرایی میکنند. این همسرایی معمولا رو به تماشاچی سرائیده میشود.
در اتاق درمان مشاهده میکنم که آواز یا قطعهی موسیقی بی کلام و البته اغلب کلامدار خاطرهای را در آنها زنده میکند.
.تمرینی که دراین مرحله میتواند کمک کننده باشد مرور هیجان آن لحظه است
این تمرین به دوصورت از سمت مراجعه کننده باید ابراز شود. گاهی این ابراز به سمت کم رنگ کردن خاطره پیش میرود و گاهی با اغراق و هیجان بیان میشود تا فرد بتواند هیجاناش را تخلیه کند. از مراجعه کننده میخواهم یک بار به صورت مضحک بلند بلند موسیقی آواز را رو به من بخواند.
بار دیگر از او میخواهم بی هیچ احساسی آواز بخواند.
ممکن است در این میان احساس فرد غلیان کند و او گریهاش بگیرد، اما مهم نیست. بعد از چندبار خواندن آواز به تدریج حساسیتاش نسبت به آن آواز خاص کم خواهد شد.
این چندراهکار شناختی به فردکمک میکند بتواند زندگی خود را همیشه به شکل تراژدی، مغلوب جبر خدایان نبیند و تمرین کند،در بسیاری از مواقع با تغییر مسیر باور خود سرنوشتاش را به مرور تغییر دهد.
اگر آوازی یا نوایی آزارتان میدهد، امروز این تمرین را امتحان کنید.
https://www.frontiersin.org/articles/10.3389/fpsyg.2017.01921/full