هال الرود* در کتابش از حادثهای حرف میزند که زندگیش را دگرگون میکند. البته چالشهایی که سر راه او سبز میشوند، تنها تصادفش نیست. بعد از تصادف نامزدش ترکش میکند و او عملا مانند یک تکه گوشت روی تخت بیمارستان بی حرکت میافتد.
بعد از اینکه بدن له شدهاش را وادار به راه رفتن میکند، تمرینهای توانبخشی را شروع میکند و بعد از یک سال تصمیم میگیرد زندگیش را بنویسد.
وارد دورههای نویسندگی میشود و سال ۲۰۰۶ بعد از آموزش دیدن کتابش را با نام «رویارویی با چالشهای زندگی» چاپ میکند ولی ناشرش با صد درصد حق امتیاز کتابش از کشور فرار میکند.
با تمام این سختیها هال با شروع شغل مربیگری سبک زندگی حال و روزش، کمکم بهتر میشود و در سال ۲۰۰۷ با وضعیت نابسامان اقتصادی باز با ورشکستگی روبرو میشود. اما باز هم از پس این مشکل برمیآید و کتابی دیگری دربارهی مزایای سحرخیزی مینویسد و در آن از شش راهکار کلیدی صحبت میکند.
قصد نگارنده از بیان این نوشتهها دربارهی هال الرود و کتابش «معجزهی سحرخیزی» چیست؟
هرچه بیشتر کتاب را میخوانید، بیشتر متوجه میشوید که نویسندهی کتاب ظاهرا ویژگیهای ستودنییی دارد:
با اراده است.
به نظر میآید که افسردهگی را با اتکاء به درونیاتش، میتواند مهار کند.
پیش از حادثهی تصادف هم در کسب و کارش تا حدودی موفق بوده است.
اعتماد به نفس بالایی دارد.
اگر بخواهم شخصیت هال الرود را با یک فردی که در مقولهی اراده ضعف دارد، بدون ملامت و دادن راهکارهای زود بازده مقایسه کنم، باید بگویم وقتی در بخش نخست کتاب با تصمیم او برای سحرخیزی مواجه شدم دیدم که او در طی چند روز بعد از صحبت با کوچش و با وجود مقاومت در برابر سحرخیزی، برنامهای برای خود مینویسد و از صبح روز بعد ساعت ۶ صبح از جایش برمیخیزد.
آیا این روند معجزهگونه در افراد به همین راحتی رخ میدهد یا من از نوشتههای او اینگونه برداشت میکنم؟
آیا این نسخه که تصویر سهلالوصول از خود نشان میدهد، در افرادی که با مسئلهی اراده دست و پنجه نرم میکنند جواب میدهد؟
البته بسیار واضح است که نویسندهی کتاب هم بعد از طی یک مسیری زمانبر به هدف خود دست پیدا کردهست. اما آنچه نگارنده سعی دارد به آن بپردازد، توجه به این روند است تا انجام فعلی هیجانی.
چند نکته دربارهی مسئلهی اراده در افراد مختلف
جایگاه اراده و تصمیم برای هر اقدامی در مغز ما مربوط جلوی پیشانی و سازوکاری به نام عملکردهای اجرایی است. فکر میکنم این عبارات را بیش از دهبار در مقالههایم خواندهاید. عملکرد اجرایی، در مغز ما مسئول تصمیمگیری، برنامهریزی، استدلال منطقی، حل مسئله، شروع و انجام کار و مدیریت زمان است.
اگر با مسئلهی ایجاد عادت و شروع یک کار مشکل دارید، توجه کنیدکه این بخش از آموزههای این نوع کتابها به درد شما نمیخورد. شما باید کم کم شروع کنید. یعنی اگر آدمی هستید که در هرسن و سالی با خواب و سحرخیزی مشکل دارید، تصمیمهای هیجانی برای شما برای مدت طولانی دوام نخواهند آورد.
عادتهای آدمها مثل سریالهای صداوسیما نیست که یک شبه فرد گناهکار متنبه شود و رفتارش با یک نذر کردن برای تمام عمر تغییر کند.
شما نیاز دارید ساز وکار مغز خود را بشناسید. اگر هال الرود در عرض یک هفته یا در حالت خوشبینانه یک ماه طول کشید از ساعت هشت صبح خوابش را به ساعت پنج صبح تغییر دهد، شما باید ببینید، در حال حاضر چه ساعتی میخوابید و بیدار میشوید و قدم به قدم آن را تغییر دهید. شاید اصرار کنید که تصمیمهای ناگهانی برای شما جواب میدهد، بسیار خوب امتحان کنید.
هال الرود در کتابش از خاطرهنویسی در ابتدای صبح، دویدن، تنفس و چندراهکار دیگر صحبت میکند که بسیار کمک کننده است، اما شما باید ببینید آیا از آن دسته آدمها هستید که وقتی صبح بیدار میشوید، تا نیم ساعت بعد منگی سرتان میپرد یا اینکه تا چشمتان را باز میکنید مثل بلبل شروع به حرف زدن میکنید؟
اگر از دستهی اول هستید، نوشتن بعد از بیداری میتواند کمکتان کند و یا شاید هم نباید اصلا کاری کنید تا منگی از سرتان بپرد.
اما اگر از دستهی دوم هستید، بد نیست صبح را با حرکات فیزیکی شروع کنید.
راهکارتان را شخصیسازی کنید.
جملهی کلیدی
بعد از تمام حوادثی که برای هال الرود رخ میدهد، جملهای از جِیم ران متفکری تاثیرگذار و موفق به خاطر میآورد:
«رشد کسب و کار شما و جایی که در زندگیتان قرار گرفتهاید، به ندرت از رشد شخصی شما بالاتر است»
و این جمله برای هال الرود جملهی کلیدی میشود. این جمله باعث میشود از خود بپرسد که در زندگیش کجا قرار گرفته است؟
پیشنهاد میکنم، جملهی کلیدی خود را پیدا کنید. یا آن را بسازید. همیشه هم اینگونه نیست که تمام گفتههای آدمهای تاثیرگذار میتواند برای شما کارساز باشد. ببینید چه چیزی میتواند به تداوم انگیزه در روان شما کمک کند. هیجانی شدن با یک جملهی زود گذر خوب است و گاهی همان هیجان میتواند شما را تغییر دهد ولی استمرار را تضمین نمیکند.
به نظر میآید که کتاب در ارائهی راهکار برای افراد که تفاوتهای زیادی باهم دارند، ضعیف عمل کردهاست.
کتاب معجزهی سحرخیزی* را بخوانید و آموزههای آن را برطبق شرایط خود شخصیسازی کنید.
شخصیسازی کاری است که با هرکتابی نیاز است، انجام دهیم.
*Hall Elrod
*The miracle morning