امروز خودم را از دید دیگری دیدم. فهمیدم گاهی چقدر تحمل من سخت است. گاهی چقدر خودخواه و لوس میشوم. همان کاری که با جهان خودم میکنم همان بلا را سر جهان طرف میآورم. نارضایتیها، خودکمبینیها، خودبزرگبینیها، از جهان نالیدن، عیب طرف را به رخ کشیدنها همه کارهایی است که وقتی به خودم پشت میکنم به سر خودم میآورم.
بعد از آن تقهای به سرم خورد:
این خصیصهها همانهایی است که خودم در دیگری نمیتوانستم تحمل کنم. همانهایی که یک عمر از روا داشتنش به روح و روانم توسط دیگری نالیدم و اشک ریختم. مشکل دیگری که به آن پی بردم این بود که در گذشته، ارزشهایم را گم کرده بودم و در رابطه با انتقاد از دیگری میخواستم به خودم ثابت کنم من بهتر میفهمم.
قسمت دردناکش این است که دیدم اگر مواظب رفتارهایم نباشم، من هم میتوانم مثل آدمهایی که بازی ذهنی بلدند آدمها را دست کم بگیرم. مدام فقط غرور داشته باشم و هیچ غلطی نکنم. مدام توقع داشته باشم که دنیا در برابر من سر تعظیم فرود بیاورد، در حالی که خودم هیچ غلطی نمیکنم و از نشدنها گلایهمندم. غصه میخورم که چرا من مثل فلانی بالا نرفتم در حالی که یک دهم همان آدم تلاش نکردم. چرا روابطم یکی پس از دیگری به بنبست میخورد. گاهی البته خیلی هم تلاش کردم ولی ارزش آن کاری که کردهام ندانستهام و آنقدر توی سر کارم زدم که دیگری هم باورش شد این کار ارزش آنچنانی ندارد.
در روابطم هم یا توی سر خودم زدم یا اگر کسی مرا با تمام وجود میخواست او را به حساب نیاوردم و عشقش را نادیده گرفتهام. حالا که نگاه میکم فاصلهای بین خودم و دیگریها نمیبینم. چقدر باور دارم که همهی ما یک تن واحدیم.
چیزی که میخواهم بگویم این است که بعد از گسستن هر پیوند و اتمام هر رابطه قازورات درونیتان را جارو نکنید و زیر فرش بریزید. بنشیند این تن خسته را تماشا کنید. این تن زخمی را سرزنش نکنید. بلکه نگاهش کنید و ببینید کجاها شبیه طرف مقابل رفتار کردهاید. کجاها درست مثل او فقط خود را دیدهاید و کجاها به افراد دیگر باج دادهاید.
میخواهم بگویم ما از همان میگریزیم که به آن میل داریم. ما آنچه را در خود داریم نقد میکنیم. ببینیم دیگری در ما چه چیزی را زنده میکند که از آن بیخبریم.
بهاره ابراهیمی
#واحد
#روابط
باید چند بار به این جمله فکر کرد”ما از همان میگریزیم که به آن میل داریم.”
سلام خانم بهاره
خیلی عالی و زنده (باروح)نوشته اید.
ممنون