نجات از گمگشتگی
نوشتن به معنای واقعی کلمه مرا از گمگشتگی نجات میدهد. چرا کلمه گمگشته را به کار میبرم؟ چون برای نوشتن به لحاظ شناختی سه کار
نوشتن به معنای واقعی کلمه مرا از گمگشتگی نجات میدهد. چرا کلمه گمگشته را به کار میبرم؟ چون برای نوشتن به لحاظ شناختی سه کار
هفتهی پیش تراپیست از من پُرسید: «چرا به اون فرد اجازه دادی که یک همچین کاری کند؟» کمی سکوت کردم و پاسخ دادم: «منطقِ مغزم
کافههای سطح شهر شما را یاد خانهی مادربزرگتان میاندازد؟ نان بولکی و خیارشور شما را یاد مارتادلاهای قدیم میاندازد؟ این خاطرات در دسترس شماست و
چرا آدمها کارهایشان را عقب میاندازند؟ پژوهشهای علمی ادعا دارند که اهمالکاری شکست در کنترل و مهار خود است. آدمها چگونه خود را کنترل
هال الرود* در کتابش از حادثهای حرف میزند که زندگیش را دگرگون میکند. البته چالشهایی که سر راه او سبز میشوند، تنها تصادفش نیست. بعد
در جمعی شنیدم فردی چندبار این جمله را تکرار میکرد: «من فلان نویسنده را دوست ندارم و از چشمم افتاده است» « آن نوشتهاش بسیار
As human beings, we are raised with a certain perception of our identity and self. This perception is largely influenced by our parents’ attitudes towards
در کلاس بازیگری، آقای بازیگر هرحرکتی میکرد آماتورها تقلید میکردند. آقای بازیگر چون چندسالی بیرون از ایران زندگی کرده بود، عادت داشت تکهکلامهای انگلیسی بپراند.
با کودکی که درس نمیخواند باید چه کرد؟ چند راهکار وجود دارد: میشود تشویقاش کرد. میشود رهایاش کرد. میتوانیم تحقیرش کنیم. با بزرگسالی که کارهایاش
وقتی در جلسهی دیشب به مراجعهکنندگانم گفتم گاهی باید پذیرفت، یک لحظه احساس کردم گرد مرگ در فضا پاشیدهام. یک نفر اعتراض کرد