نوشته‌های من

نجات از گم‌گشتگی

نوشتن به معنای واقعی کلمه مرا از گم‌گشتگی نجات می‌دهد. چرا کلمه گمگشته را به کار می‌برم؟ چون برای نوشتن به لحاظ شناختی سه کار

ادامه مطلب »

چه کسی تقصیر دارد؟

هفته‌ی پیش تراپیست از من پُرسید: «چرا به اون فرد اجازه دادی که یک همچین کاری کند؟» کمی سکوت کردم و پاسخ دادم: «منطقِ مغزم

ادامه مطلب »

پرایمینگ

کافه‌های سطح شهر شما را یاد خانه‌ی مادربزرگتان می‌اندازد؟ نان بولکی و خیارشور شما را یاد مارتادلاهای قدیم می‌اندازد؟ این خاطرات در دسترس شماست و

ادامه مطلب »

The fake image of self

As human beings, we are raised with a certain perception of our identity and self. This perception is largely influenced by our parents’ attitudes towards

ادامه مطلب »

روایتِ حلقه به گوش شدن

در کلاس بازیگری، آقای بازیگر هرحرکتی می‌کرد آماتورها تقلید می‌کردند. آقای بازیگر چون چندسالی بیرون از ایران زندگی کرده بود، عادت داشت تکه‌کلام‌های انگلیسی بپراند.

ادامه مطلب »

غولی به نام پذیرش

    وقتی در جلسه‌ی دیشب به مراجعه‌کنندگانم گفتم گاهی باید پذیرفت، یک لحظه احساس کردم گرد مرگ در فضا پاشیده‌ام. یک نفر اعتراض کرد

ادامه مطلب »