حافظه تمام آن چیزی است که به اعمال ما هویت می بخشد. تمام آنچه که بودیم، آنچه که کرده ایم ، کودکیمان،نوجوانی، وابسته به مخزنی به نام حافظه است. حافظه آنچه که هستیم را شکل می دهد. برای اینکه کمی با حافظه ، کارکردهای متفاوت آن و دسته بندهایش آشنا شوید در این مقاله شرحی کوتاه از آنچه می تواند به شما برای شناخت بیشتر کمک کند آورده شده است .

آنچه در این مقاله خواهید خواند:

سال ۲۰۰۲ یعنی ۲۱ سال پیش دنیل لارنس شکتر متخصص حوزه ی حافظه در دانشگاه هاروارد، در کتابی به نام “هفت گناه حافظه“،”seven sins of memory” دسته بندی  جامعی از انواع حافظه ارائه داد. او ابتدای کتاب را با آوردن مثالی از داستان نویسنده ی معروف ژاپنی ” یاسوناری کاواباتا” آغاز کرده است. در داستانی به نام “یومیورا” که نام شهری کوچک است، روزی زنی سر زده به منزل مردی نویسنده می آید و ادعا می کند مرد را از سی سال پیش می شناخته است و در جشن برداشت خرمن با او برای اولین بار  ملاقات کرده است. مرد اما هیچ چیز به یاد نمی آورد. و با توجه به اینکه مرد نویسنده اخیرا به وضعیت خود آگاهی پیدا کرده است از عمق فاجعه آن لحظه آگاه میشود که زن اعتراف می کند او در دیداری از اتاقی که زن درش ساکن بوده  از او خواستگاری کرده است. زن اظهار می کند هرگز خاطراتی که با هم داشته اند را فراموش نمی کند و تمامی این سالها بار این خاطرات را به دوش کشیده است.

وقتی زن آنجا را ترک می کند مرد با امید اینکه بتواند با پیدا کردن نام آن  شهر روی نقشه خاطراتش را به یاد آورد ، بلافاصله نام شهر را روی نقشه جستجو می کند تا شاید بفهمد به چه دلیل به آن شهر رفته است اما شهری به نام “یومیورا” روی نقشه وجود ندارد.

با استفاده از همین خطای حافظه پروفسور شکتر اشکال در کارکرد حافظه را به هفت خطا یا گناه حافظه تقسیم کرده است.

transience گناه یا خطای بی ثباتی یا ناپایداری حافظه

absent-mindedness گناه حواسپرتی

blocking گناه مسدود کردن

misattribution گناه نسبت دهی نادرست یا کژپیوندی

suggestibility زود باوری یا تلقین پذیری

bias گناه تعصب یا خمش

persistence گناه سماجت

سه دسته ی اول یعنی(transience, absent-mindedness, blocking) گناهان و خطاهایی از جنس حذف یا omission هستند یعنی آنچه که ما نمی توانیم به یاد بیاوریم. مثل اینکه یک حقیقت علمی، یک اتفاق یا یک ایده را نمی توانیم به یاد بیاوریم. این سه دسته به تضعیف حافظه و تحلیل رفتن آن در طول زمان اشاره دارند. احتمالا برای شما سخت نخواهد بود اگر چند ساعت پس از خواندن این متن مطالب آنرا به خاطر بیاورید اما اگر از شما بپرسند که ۶ هفته پیش در همین ساعات مشغول چه کاری بودید یا شش سال پیش چه می کردید شاید خیلی کم بتوانید به خاطر بیاورید. مورد اول یعنی گناه ناپایدار transience مقصر بسیاری از مشکلات حافظه است.

حواسپرتی absent-mindedness اختلال در اتصال بین حافظه و توجه است. کلیدهایی که گم میشوند، قرارهایی که فراموش میشوند زیر سر این گناه حافظه است.

خطای دیگر blocking زمانی است که چهره ی فردی را می بینیم و او را  میشناسیم اما نامش را به یاد نمی آوریم.

چهار خطای بعدی حافظه  خطاهای “ارتکاب” یا “commission” هستند. نویسنده قصد شرح آنها را ندارد اما در توضیحی کوتاه می توان گفت در این ۴ مورد آخر نوعی از حافظه ناخواسته حضور دارد یا اینکه اطلاعات بصورت تحریف شده در دسترس ماست.

آنچه می خواهم به آن در این بخش اشاره کنم حافظه ی چسبناک یا سمج است که از دست آن خلاصی نداریم. مثل خاطرات کسی که با او مدتی در رابطه بوده ایم یا خاطره ی یک تصادف یا تجاوز که از خاطرمان به راحتی پاک نمیشود.

سناریویی که دکتر شکتر اینجا از آن صحبت می کند از مسابقه ی بیسبالی است که در اکتبر سال ۱۹۸۶  برگزار شد.  در آن مسابقه تیم “فرشتگان کالیفرنیا” در برابر تیم ” باستن رد ساکس  ” قرار می گیرد و در حالیکه چیزی تا پیروزی فرشتگان کالیفرنیا نمانده است کاپیتان تیم دونی مور” Donnie Moore” را از نیم کت ذخیره ها به بازی فرامیخواند تا در برابر بازیکن انتهای زمین از تیم روبرو دیوید هندرسون “David Henderson” قرار بگیرد . “دونی مور” دو پرتاب قوی انجام می دهد و در حالیکه به نظر می رسد  هندرسون توان مقابله با ضربات او را نداشته باشد ، با ناباوری تمام در مقابل چشم تماشاچیان و تشویق کنندگان تیم “فرشتگان کالیفرنیا “بازی را به تیم باستون رد ساکس می بازد. سه سال بعد دونی مور در پی فراموش نکردن این شکست ابتدا زنش را با اسلحه و سپس خودش را از زندگی ساقط می کند.

آنچه اینجا بیان کردنش از اهمیت بسیار برخورد است این موضوع است که حافظه ی سمج یا همان” persistence memory” ارتباط بسیار قوی با احساسات ما دارد. مدارهای مرتبط با احساسات ما  از همان لحظه ایی که حافظه شکل می گیرد قوی و قوی تر میشود. نکته ی مهمی که دکتر شکتر در این بخش از کتابش عنوان می کند که می تواند برای بسیاری از افراد راهگشا باشد این است :  در مواجهه با یک حادثه:

زمان پس از آن  و گونه ایی که ما حادثه رابرای خودمان روایت می کنیم بسیار حائز اهمیت است.در واقع مرحله ی بعد از وقوع آن اتفاق مرحله ی مهمتری است آنگونه که ما به آن رخداد معنا دهی می کنیم و داستان را برای خودمان روایت می کنیم به شدت می تواند در تقویت مدارهایی که احساسات مربوط  به آن رخداد را در مغزمان شکل می دهند، کمک کند.

ژان ونده ولد بازیکن اسبق گلف در برابر سری بازیهای قهرمانی انگلستان British Open championship در جولای ۱۹۹۹ باخت بدی راتجربه کرد و آن باخت و نوعی که روزنامه ها، روزها و هفته های بعد درباره اش نوشتند هر بازیکن حرفه ایی را تا آخر عمرش می توانست از پا دربیاورد اما ونده ولد اینگونه نشد و دوام آورد. او در یکی از مصاحبه هایش اعلام کرد که “من در گذشته زندگی نمی کنم و بازی تنها بخشی از زندگی من است.”

آنچه که می توانست دیگران را تا سالها درگیر حسرت کند و در این کتاب به آن اشاره میشود واژه ایی به نام ” خلاف واقع” است و آن حسرتی است که می تواند تا ابد ما را با خود بکشاند  و در انگلیسی به آن “counterfactual thinking” می گویند. مفهوم آن تفکر غیر واقع است یعنی نوعی سناریو که ما در ذهن خود پس از رخ دادن واقعه میسازیم و مدام نشخوار فکری در سر خود داریم که:

اگر اینکار را نمی کردم حتما جور دیگری میشد.

اگر آن حرف را نمی زدم حتما آنگونه برخورد نمی کرد.

واگر از این راه می رفتم شاید تصادف نمی کردیم و او نمی مرد. و اینگونه فکر کردن می تواند بارها و بارها در ذهنمان تداعی شود.

اندل تالوینگ روانشناس کانادایی برای اولین بار از مفهوم سفر ذهنی در زمان صحبت کرد. او عنوان کرد که درست است که زمان پدیده ایی خطی است و ما نمی توانیم به گذشته برگردیم اما این در مورد حافظه ی ما یک استثناء است. حافظه ی ما می تواند به ۳۰ سال پیش سفر کند و تمام وقایع را با جزئیات تمام  به خاطر آورد. تالوینگ از این پدیده  به عنوان سفر در زمان یاد می کند . چیزیکه در حیوانات به این شکل اتفاق نمی افتد.یعنی حیوانات نمی توانند گذشته را به این شکلی که در انسان پردازش میشود به خاطر آورند و همچنین قادر نیستند برای آینده برنامه ریزی کنند.

تالوینگ ادعا می کند که خاطرتمان را با هر بار سفر در آن دوباره  بصورت آگاهانه تجربه می کنیم.

با این تاریخچه ی مختصر شاید برایتان جالب باشد که در فرصت بعدی از این نوع حافظه و روشهایی که علوم اعصاب برای مواجهه و درمان آن پیشنهاد می کند آگاه شوید.

تمرین این مقاله: خودتان را مشاهده کنید چندبار در طول  یک روز به این سفر ذهنی می روید و اگر مایل بودید آنرا یادداشت کنید و ببیند چگونه هربار آن را تجربه خواهید کرد آیا نشانه های فیزیکی هم تجربه می کنید؟!

#حافظه

#خاطره

 

Endel Tulving

Daniel l.Schacter

یک پاسخ

  1. سلام خدمت شما خانوم ابراهیمی و اعضای محترم صفحه ایشون
    در مورد گناهان حافظه میتوانم به این نکته نیز اشاره کنم که حافظه ما می‌تواند گناه هشتمی نیز داشته باشد که به آن باتلاق ذهنی می‌گویم که در این مورد انسان در گذشته خود زندگی می‌کند و حتی بعد از گذر چندی حتی امکان خارج شدن نیز وجود ندارد اما قابل کنترل است
    در این مورد فرد دنیای کنونی خود و چیزهای جدید را اصلا به یاد نمی آورد و حتی درک‌نمی‌کند و در گذشته خود سیر می‌کند تمام کارهایی که در قبل از اختلال باتلاق زندگی کرده را برای خود مرور می‌کند و حتی در مورد آنها نیز سوال می‌پرسد و دوست دارد به مکان هایی که قدم گذاشته است برود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *