امروز دچار خطای شناختی شدم. تصمیم گرفتم خودم را زیر نظر بگیرم. عصبانیت‌ها و خطاهای شناختی‌ام را یادداشت کنم.

دوستی چند روز پیش به من گفت که از زندگی‌اش راضی‌ست. من با خودم فکر کردم، پس من هستم که این نارضایتی را به محیط اطرافم مستمر نسبت می‌دهم.

متوجه شدم، دچار خطای تعمیم‌دهی شده‌ام. چون میزان رضایت‌ام به حدی نرسیده‌است که خودم می‌خواهم، این احساس را دارم که دیگران نیز همین‌گونه هستند.

روان‌درمان‌گر، در جلسه ابراز کرد که از زندگی‌اش راضی است و از من خواست تا تمام آن‌چه در من ایجاد نارضایتی می‌کند، بنویسم اما تحلیل نکنم. بلکه فقط به عنوان یک مشاهده‌گر آن را گزارش کنم.

یعنی اگر چیزی در کودکی اذیت‌ام کرده‌است فقط آن را تعریف کنم. تحلیل در آن چه رخ داده‌ست، دخالت می‌کند و به کمک حافظه به آن شاخ و برگ می‌دهد.

یک از راه‌های اجتناب از تحریف شناختی مغز، یاد آوردن اتفاق آن‌گونه که  رخ داده‌ست.

اتفاق را تعریف کنید بی آن که احساسات یا تصویر ساختگی خود را در آن دخیل کنید.

۲۴ آذر

2 پاسخ

  1. موضوع خطاهای شناختی خیلی جالبه. ذهن با دم دستی‌ترین داده‌هایش به سرعت پدبده‌ها رو تحلیل می‌کنه. من هم بدم نمیاد اون‌ها رو یادداشت کنم. کاش این پست رو به روز کنید.

  2. سلام خانم ابراهیمی عزیز
    با دیدگاه امروز وصل شدم به سایتتون.
    به مطلب خیلی خوب و مهمی اشاره داشتین👍
    ما در تعریف کردن یک اتفاق ساده هم احساسات و افکارمون رو دخالت میدیم؛ با لحنمون، با برجسته‌کردن بخشی از اون و … یعنی قضاوت می‌کنیم.
    واقعن اگه بتونیم یک گزارشگر بی‌طرف باشیم، خیلی بهتر می‌تونیم رفتار کنیم و این تمرین می‌خواد و مکث در مواجهه با مسائل و رخدادها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *