از مادری تا مربیگری
با طاهره خادمی در سمینار نویسندگی در تهران آشنا شدم. چهرهاش از همان لحظهی نخست جذبم کرد. هرچند مدام از کودکی به من تذکر
با طاهره خادمی در سمینار نویسندگی در تهران آشنا شدم. چهرهاش از همان لحظهی نخست جذبم کرد. هرچند مدام از کودکی به من تذکر
فیلم نفس به کارگردانی نرگس آبیار یکی از بهترین فیلمهای این کارگردان است. من شخصیت خردسال این فیلم “بهار” را به چند دلیل دوست دارم.
پدر من یک اشتباه بزرگ در زندگیاش انجام داد. به خاطر آن اشتباه هرگز خودش را نبخشید و دخلاش آمد. مثل کسی که جذام دارد
برگههای ثبتِنام گم میشوند. کارتملی باید تمدید شود و تاریخاش گذشته است. میخواهید یک دوره ثبتِنام کنید و از اینکه وارد سامانه شوید، وحشت دارید.
گفت: خسته شدهام از بس رویِ تخت خوابیدم و زل زدم به سقف. نگاهاش کردم. پرسید تو بودی خسته نمیشدی؟ بغلاش کردم. با صدای بلند
با رویا کراوتز سال ۱۳۹۶ آشنا شدم. همان زمان که دربهدر دنبال فردی میگشتم که بتواند در مسئلهی اراده و مدیریت زمان کمکام کند.
هر هفته در خبرنامه دانشگاه استنفورد پادکستی به میزبانی نیکولاس وِیلر برگزار میشود. پادکستهای ماهیانه “از نورونهایِ ما، تا نورونهایِ شما” نام دارد. او اخیرا
خانوادهی من به خاطر مشکلات شناختی، هرگز طعم آرامش را در کنار یکدیگر نچشیدند. هر روز در خانهی ما سر مسائل کوچک بحث میشد. حالا
ملکزادهای کوتاه قد بود چهرهای معمولی داشت و دیگر برادراناش رشید و خوبروی. پدر او در دید حقارت در او مینگریست. او به خطاب به
امروز دچار خطای شناختی شدم. تصمیم گرفتم خودم را زیر نظر بگیرم. عصبانیتها و خطاهای شناختیام را یادداشت کنم. دوستی چند روز پیش به من